سوگنامه

تولید محتوا برای توزیع در هیئت ها

سوگنامه

تولید محتوا برای توزیع در هیئت ها

گزارش سوم 9:50 تا 10:05 

ثلثینه ی پنل را با هم مرور می کنیم. ثلثینه چه صیغه ایست؟ پنل کیست؟ من کجا هستم؟

هول نشوید! اول گزارش نخست را از اینجا؛ وانگهی گزارش دوم را هم از اینجا بخوانید. حالا چشمها را تا جایی که جا دارد تیز کنید  روی ادامه ی گزارش:

ثلثینه ی پنل کسی نبود جز شیخ خوش نام جریان شناسی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر رهدار.

بحث از اینجا شروع شد که بایستی منبعی را که در جهت صحیح حرکت آفرینی می کند مد نظر قرار داد.

کدام منبع؟ خب معلوم است دیگر؛ کنگره ی عظیم اربعین.

گریزی زده شد به کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا». چگونه؟ اینگونه که اشاره شد به سوال علامه مصباح یزدی در آن؛ آنجا که چنین طرح موضوع شده بود که چرا یاد اباعبدالله را در قالب مناسکی رقم می زنیم که علی الظاهر صنم چندانی با عقلانیت ندارد؟

شاید چنین بتوان گفت که ساختار وجودی انسان را نمی توان به وجه عقلانی وجود صرفا تقلیل داد. اگر کار اربعین عقلانی پیش می رفت، جمع کثیری از این زوار را از دست می دادیم.

اصلا از اینجا سری به سایت علامه مصباح بزنید و سوال دومی را که در این صفحه نگاشته شده و نیز پاسخ داده شده، بخوانیدش.

مرحوم فلسفی می گفتند در تاریخ و جامعه ی انسانی حرکت ناشی از چه بوده است؟ عقل و علم یا احساس؟

ایشان می گفت عقل و علم رفع المانع می کنند برای احساس.

پس نقطه ی عزیمت حرکت انسانی حالا کجا می شود؟ بیولوژی؟ عقل؟ یا قلب؟

همواره سه گانه ای برقرار بوده، بدین نحو که قلب فلش می زده به ذهن؛ و آن هم به عین.

حتی در مباحث پدیدار شناسی هم بحث می شود پیرامون این نکته که مثلا چرا شیعه ی امیرالمومنین آن چنان نهج البلاغه نمی خواند ولی جرج جرداق می نشیند و این کتاب را شخم می زند؟

شیخ عزیز جریان شناس چنین نظری داشت که چون جرداق از رهگذر عقل به حضرت امیر رجوع می کند. اما شیعه با قلب به دامان کلام امیر می رود، لذاست که یک خطبه هم او را به خشوع وا می دارد.

البته این نکته هم نگفته پیداست که این رجوع به قلب و شور حاصل از آن، مسبوق به شعور است. معلوم است دیگر...

پس حالا که اینطور شد، برویم سر وقت تحلیل احساس عاشورایی؛ احساسی با ماهیتی متفاوت از احساسی عادی.

1-     احساس عاشورایی فزاینده است. یعنی دائما رو به تزاید است، اساسا سردی بردار نیست.

2-     احساس کربلا ماناست. آقای رهدار مدعی بود که با اتکا به پنج منبع است که برای حسین بن علی می گرییم، که فقط یکی از این پنج منبع شیعی است. همان هم «مقتل ابی مِخنَف» است که تازه گم شده است و ما در گزارشات طبری، بخشی از آن را جمع کرده ایم. چهار تای دیگر (که یکی اش از قلم گزارش نویسی ام افتاد؛ لذا در واقع سه تای دیگر!) فتوح و کامل و تاریخ طبری است. این ماجرا نشان می دهد که تاکنون متکی به گزارش برادران سنی مان بوده که گریستیم. نکته اینجاست که شیعه تاریخ ننوشته است در این باره هنوز. هر چه نوشته ایم روضه هست. آنقدر چگالی غم در تاریخ کربلا سنگین است که تا گریه مان تمام نشود، نمی توانیم تاریخ نگاری کنیم. ما در خم اول کوچه ی اول کربلا گیر کرده ایم.

3-     احساس کربلا بالادستی است. تا حالا به عبارت «بابی انت و امی» دقت کرده اید؟! این عبارت فراتر از جان نثاری است. مثلا تصور کنید بلا تشبیه فان بسیجی به محضر حضرت امام رسیده ست و می گوید اماما! پدر و مادرم فدایتان باد. چقدر تعبیر سخت بیانی است. اما ما در اولین مواجهه مان با کربلا، با طیب خاطر می گوییم بابی انت و امی حسین جان.

4-     احساس کربلا اسطوره ای نیست، واقعیت است. اسطوره نسبت زمانی و مکانی برایش مطرح نیست، اما این جا هست. نکته هم اینجا خالی از لطف نیست گفته شود و آن اینکه در تولی، علاوه بر اینکه ما وجود می گیریم، خود نیز بخشی از فرهنگ حسینی می شویم، یعنی فرهنگ حسینی را به وجود می آوریم.

5-     احساس عاشورایی اخلاقی است. فکر کرده اید پیرامون این نکته که مثلا چرا هولوکاست موجب گسیختگی انسجام می شود، اما عاشورا انسجام بخش هست؟ یا تا حالا به این مقایسه فکر کرده اید که ثقل الهیات مسیحی عیسی علیه السلام است و نقطه عطفش هم به صلیب کشیدنش، بنا به گزارش یوحنا؛ و آخرین جمله ی حضرت مسیح در این عطف اینست که خدایا! چرا من؟  اما ثقل الهیات شیعی کربلاست و آخرین حرکت اباعبدالله یک سجده. رضاً برضاک...

جمله آخر؛ تمدن انسانی تمدنی است که به نحو احسن مناسبات انسانی را بتواند رقم بزند. حال با این ماجراها بار دیگر نظری بیفکنید بر کنگره ی عظیم اربعین...


حجت الاسلام و المسلمین دکتر رهدار


منتظر «گزارش چهارم؛ 10:10 تا حوالی 11» باشید